آوای جوانی درد دارم ،غم دارم ،غصه زیاد جان ز تن میرود، فریاد فریاد
ابر آمد پی در پی ، گفتم بیدار شو حرف بزن، تا کی خفتن؟تا کی زبان در دهان حبس کردن؟ تا کی لال ماندن؟ تا کی نخندیدن؟ تاکی دل شکستن؟ بلبلم از شاخه پرید و نخواند گلم در باغچه نرویید و شکوفه نماند دل در سینه خفه شد و نتپید
درد دارم غم دارم غصه زیاد جان ز تن می رود،فریاد فریاد بهارم زمستان ،پاییزم برگ ریزان کوچه ام خیابان ،دشت من بیابان دوستم گشت دشمن خانه ام تاریک ،رودخانه ام باریک جویبارم خشکید و سبزه نرویید آبم گل آلود و تن من نیاسود و ابرم نبارید درد دارم غم دارم غصه زیاد جان ز تن میرود فریاد فریاد مردمان نامرد ، زمانه بی درد همه غرق در دم و دود چشمها کبود گوشها کر ، مروارید سنگ خارا دردها بی دوا ، خلق ، غرق در علم و دانش و تکنیک عده ای در خانه ، دیگران در پیکنیک جسم محرک ، جان سکون ، چشمها باز ، روح در پرواز درد دارم ، غم دارم غصه زیاد جان ز تن می رود فریاد فریاد
پولها همه دلار در کیسه ی آقا داداش آهسته ، حرف نزن، یواش ، یواش گورم نیست ، کفنم نیست دل رفت دیگر فکر وطن نیست هر کس همدم سه «پ» بود ، خواهد زیست. بس کن دل ابن همه ناله برای چیست؟ ساکت باش ، حرف نزن دم از دوستی نزن ، اصلا نگو ای به چشم ، فقط بگذار بگویمت:
درد دارم غم دارم غصه زیاد نشید
12/6/1381 نظرات شما عزیزان: فاطمه
ساعت12:01---31 مرداد 1393
بقول فاطمه توام اره
پاسخ: تو ن شما!!!اره!!! عمو توام آره!!!!! ×همسر×
ساعت23:37---12 فروردين 1393
خیلی عالی بود عزیزم(البته پشت هر مرد موفقی یک زن موفق تری هست!)
پاسخ: البته،عزیزم
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل لینک
هوشمند
|
|||||||||||||||||
|